یساله نامزدم اوایل نامزدی نامزدمو دوست نداشتم و بهش خیانت میکردم همون اولاشم نامزدم فهمید و همچنین خانوادم فهمیدن ک من خیانت کردم و کلی همه ناراحت و نامزدمم تو روحیش تاثیر گذاشت ولیازم قول گرفت و منو بخشید ک دیگه اینکارارو نکنم منم چون کم کم بهش وابسته میشدم قول دادم بهش و هروز واسه خواستنش تلاش میکردم طوری که از خیلی چیزا گذشتم بیرون رفتن با دوستان هر جا میرم خبرش کنم بیشتر وقتمو باهاش میگذرونم و و و حالا یساله نامزدیم و من واقعا خیلی میخوامش اما نامزدم دیگه اون نامزد قبلی نیس چند بار منو تعقیب کرده چند بار از محل کارم تا خونه با این ک من خبرش میکنم الان دارم تعطیل میشم و میرم و خونه تعقیبم کرده چند بار فهمیدم ولی ب خودم گفتم شاید میخواد دلش قرص بشه بزار تعقیب کنه گوشیمو کاملا میگشت منم عمدا وقتی پیشش بودم گوشی رو میدادم بهش ک دلش راحتر بشه اما این وضع همچنان ادامه داره و تا الان ک یسال خورده ای هست نامزدیم این کارش شده تعقیب کردن و سوال پرس و با کی میری با کی میای اینجا چرا رفتی چرا این کارو کردی هزار بار جوابشو دادم هر بار هرجار رفتم حقیقتو گفتم اما دیگه جونم ب لبم رسیده اصلا تییر رویه نمیده خسته شدم بار اولش نیست چند بار این کارو کرد و چند بار هم پشت گوش انداختم واسه این ک هم دلش راحت بشه هم رابطمون خراب نشه تا جایی ک یبار همکارم فهمید ک نامزدم پشتم داره تعقیب میکنه بهم گفت ولی من ب روش نیاوردم هزار دفعه قبل هم ک منو ب گریه می انداخت و میگفت نمیکنم ولی ..... تا اینکه دیروز دم کوچه محل کارم وایساده ببینه من با کی یا با چی میام سرکار منم ندیدم همکارم ک دیده بود بهم گفت و من دیگه داغ کردم گفتم بهش اول انکار و بعد گفت اره کردم خیلی دیر رسیدی سرکار گفتم بیام ببینم بعد بهم گفت تو از کجا فهمیدی منم گفتم همکارم گفته انقد عصبانی شد زنگ زد ب همکارم و با اون دعوا کرد کلا ابرویه منو برد دیگه از رفتاراش خسته شدم دلم شکسته اصلا نمیتونم قبولش کنم میلی بهش ندارم فقط همینجوری باهاش حرف میزنم همش ز میزنه و انگار ن انگار چیزی شده میخواد فقط من باشم اصلا هیچ توجهی به رابطه نمیکنه ک خراب شده میگه ببخشد اما ......